۱۳۹۱ تیر ۱۲, دوشنبه

غافل از احوال مظلومان







درجهان امروز بی پروا مباش 
فارغ از اندیشۀ فردا مباش

کشتی ای پیداکن و بنشین  در او
ایمن از غرقاب این دریا مباش

غافل از احوال مظلومان مشو
بی خبر از نالۀ شبها مباش

درپی خود کن دعاگویان نیک
بد مکن با مردمان تنها مباش

دل بسی در جنّت و اخری مبند
بی هوای جنّت المأوی مباش

کار درویشان و مسکینان برآر
یادکن از مرگ و دردافزامباش

نیکوئی می کن ،نیکو نام شو
بدمکن مشهور در ایذا مباش

دادخواهی را چو بینی داد ده
در دکان و جاه بی سودا مباش

زیردستان را تو از پا درمیار
غرّۀ این فرق فرقد سا مباش

خلق را محیی تو ناصح گشته ای
پیرو این نفس بی پروا مباش