گرمرا جان در بدن نبود ،بدن گو هم مباش
چونکه یوسف نیست با من ،پیرهن گو هم مباش
گر بمیرم لاشه من همچنان دور افکنید
چاک شد چون جامۀ جانم، کفن گو هم مباش
چون مرا رانی ز کوی خود، مخوان یارا رقیب
ازگلستان گر رود بلبل، زغن گو هم مباش
مرگ بالله بهتر است از زندگانی دور از او
گر نبینم یارخود ، این زیستن گو هم مباش
یکسر مویت مبادا کم شود ، هم گفته ای
گرنباشد محیی را افکار من گو هم مباش
این فقط عنایت وکرامتی دیگراز حضرتشان بوده که درج این غزلشان در تارنما مصادف شده با نیمه شعبان.