هوَالله
جلَّ جلاله
از ديوان
حَضرت غَوث الاَعظَمْ
جلَّ جلاله
از ديوان
حَضرت غَوث الاَعظَمْ
بي حجابانه درآ ازدر کاشانه ما
که کسی نيست به جزوردِ تودرخانه ما
گر بيائی به سرتربت ويرانه ما
بينی از خون جگر آب زده خانه ما
فتنه انگيزمشوکاکل مشكين مگشای
تاب زنجير ندارد دل ديوانه مامرغ باغ ملكوتيم ودراين ديرخراب
مي شود نور تجلّاي خدا دانه ما
بااحد درلحدتنگ بگوئيم که دوست
آشنايم توئی و غير تو بيگانه ما
گرنكيرآيدوپرسدکه بگوربّ توکيست
گويم آنكس که ربود اين دل ديوانه ما
منكرنعره ماکوکه به ما عربده کرد
تا به محشر شنود نعره مستانه ما
شكرلِلَّه که نمرديم ورسيديم به دوست
آفرين باد بر اين همت مردانه ما
محيي بر شمع تجلای جمالش می سوخت
دو ست می گفت زهی همت پروانه ما