ای بلبل شوريده ديوانه توئی يا ما
جويای رخ خوب جانانه توئی يا ما
جويای رخ خوب جانانه توئی يا ما
تو عاشق گلزاری من عاشق ديدارم
در درد فراق او مردانه توئی يا ما
تو در قفسی و ما در خلوت خود تنها
اي گوشه نشين مست ديوانه توئی يا ما
در فصل بهار ودی از عشق جمال وی
با نعره و فريادی مستانه توئی يا ما
عشق توبه ما-بلبل-اندر رگ وپی رفته
آن باده خونين را پيمانه توئی يا ما
توجزگل وماجزدوست چيزی چونمی بينيم
ازغير حبيب خويش بيگانه توئی يا ما
تو زخم خوری از خار مارا بكشد بردار
آيا به زبان خلق افسانه توئی ياما
تو عاشق وما عاشق دم درکش وحاضرباش
ورنه به خدا امروز در خانه توئی يا ما
گويند که گنجی هست اندر دل هر سرمست
از بهر چنين گنجی ويرانه توئی يا ما
محيی به گلستان شد با بلبل نالان شد
کای بلبل نالنده جانانه توئی يا ما